یادم
است،وقتی شب تاسوعا حرم امام علی(ع) بودم و روحانی عربی که در صحن سخنرانی می
کرد،در آخر سخنرانی روضه علی اکبر را خواند.با این که عربی می گفت؛ولی معلوم بود
از کتاب لهوف علی القتلی الطفوف از سید ابن طاوس روضه را می خواند.روضه این بود که
امام حسین(ع) وقتی علی اکبر را برانداز می کرد تا به جنگ رفت و بازگشت علی اکبر که
از امام آب خواست و امام او را در آغوش گرفت و لبهایش را مکید و به او
گفت:"بزودی از دست جدت سیراب می شوی."تا زمانی که ملعونی با عمودی آهنین
بر سر علی اکبر زد و از اسب به زمین افتاد و امام بر بالینش حاضر شد و آن قوم لعین
را لعن و نفرین کرد.
حس
و تاثر عجیبی به آدم دست می دهد،پدری که با عشق فراوان به پسرش او را راهی شهادت
می نماید.روز بعد در حرم امام حسین(ع) از خدا خواستم،اگر به من پسری داد،اسمش را
علی اکبر می گذارم.ورودت را به این دنیا تبریک می گویم:علی اکبر
یکی از مکانهای زیارتی در عراق مسجد کوفه است،12 مقام و جایگاه زیارتی دارد،که در کتاب مفاتیح الجنان از شیخ عباس قمی ذکر شده است و تمام اعمال و ادعیه آنها مستحبی است،در هر مقامی دو رکعت نماز می خوانند و دعایی که وارد شده است.که مدیر یا روحانی یا مداح کاروان می تواند این اعمال را برای زوار توضیح دهد و آنها انجام دهند.
متاسفانه افرادی دم در مسجد ایستادند که به آنها مرشد،شیخ،سید می گویند و ایرانیها آنها را اجیر می کنند تا اعمال را برای آنها توضیح دهد.در آخر از ایرانیها بابت اعمال در حدود 20هزار تومان و بابت خواندن نماز برای والدین از هر نفر 5 الی 10 هزار تومان می گیرند.که سرجمع تقریبی آن از هر کاروانی حداقل 200 هزار تومان پول می گیرند.
نماینده حج و زیارت در جمع مدیران کاروانها در نجف گفت:"اینها افراد شیادی هستند،که ایران بدلیل اوضاع امنیتی عراق نمی تواند با آنها برخورد کند یا به دولت عراق تذکر دهد؛یک بار یکی از این مرشدها به رفیقش می گفت:" ایرانی حمار."براحتی زوار را سر کیسه می کنند و فریب می دهند و وظیفه مدیر است،که از اینها استفاده نکنند."
این بار که مسجد کوفه رفتم،قیمتها را پایین آورده بودند ولی کسی از آنها استفاده نمی کرد.
به ایستگاههای بازرسی عراقی سیطره می گویند و وقتی که به آن می رسیدیم،اتوبوس را متوقف می کردند و از بیرون کنترلی انجام می دادند و گاهی ماموری داخل اتوبوس می آمد و مانیفست(لیست اسامی زوار)را از مدیر می طلبید و گذرنامه ها را کنترل می کرد.انگار خبر نداشت اینها زوار هستند و برای چه کربلا می روند.این بازرسی ها باعث می شد تا یک ساعت در بازرسی ها معطل شویم.
تو چه کرده ای که هنوز از پس از قرنها،نام تو در اهتزاز است و شرح خون تو،تفسیر آیه های نازل نشده خداوند است؟تو چه کرده ای که خروش عاشقانه عارفان از خیال نام تو جان می گیرد و فریاد بیداری بی قراران از طلب عشق تو آغاز می شود؟تو چه کرده ای که سودای سلام بر تو در قلب من غوغا می کند و دلم از تکرار نام تو شور مجنونی آن بالا می گیرد؟
تو چه کرده ای که پیشانی ها در سجاده نام تو به سجده می افتند و قلبها در قنوتهای عاشقانه شان،پیش تو می شکنند؟تو چه کرده ای که آبها سلام تو را سر می کشند و رودها روانی سرمستانه شان را قبله نام تو سیلان می کنند؟تو چه کرده ای که باران بر تو نمی بارد و در خویشتن خویش سوگوار قطره های اشک توست.باران از تو خجالت زده است که آن ظهر نبارید.قطره هایش،اشکهایش،حالا بر زمین تو سوگوارانه فرو می افتند و از شرم در خاک فرو می روند.
تو چه کرده ای که هنوز من،وقتی برای تو می نویسم آن بغضهای پنهانم پیدا می شوند و آفتاب جمال تو را می بینم که با چشمهای شگرفت به زمین نور می پراکنی.تو چه کرده ای که آسمان هم نمی دانم تا کی غروبهاش را به یاد تو سرخ می آراید؟ای مسیح جاودانه من!بی تو بهار نمی آید و لاله داغدار نمی شود! و زمین حجم اندوه را تجربه نمی کند.من بی تو بهانه ندارم،یک حرف عاشقانه ندارم،ساده بگویم،حرفی برای گفتن ندارم!
هنوز بعد از 1400 سال،حسین، نام تو که می آید،اشکها به یادت جاری می شود،کوچه های محله ما به یادت سیاهپوش شده است و هیئتهای زنجیرزنی شبها در خیابانهای جنوب شهر شیراز،به یادت حرکت می کنند و مداحان به یادت مداحی می کنند؛یاد مداح اهل بیت سید جواد ذاکر بخیر.
روز عاشورا تو می دانی که هست
ماتم جانی که از قرنی به است
عاشورا،راز زنده ماندن حقیقت است.براستی که هیچ حادثه ای اندوهبارتر از اندوه عاشورایی در رساندن مفهوم حقیقت به انسان نیست.این حقیقتی روشن است که سوزناکی غمهای عاشورا پایان ناپذیر است.اندوهباری این مصیبت از آنجاست که ناکسان تیر بر خورشیدی می افکندند که او خود نه برای خویشتن که برای همه می تابید حتی بر آنان،آنها که شمشیرهای نادانیشان را بر شعاع نورهای او می کشیدند.
نکته ها در کلام حسین بن علی(ع) به هنگام عزیمت رفته است.حسین به نیکویی تمام می بیند که حق بازیچه میدان سیاست بازان و منافقان زمان شده است،دین ابزار قدرت و اراده تسلط افرادی شده است که هیچ نسبتی با حقیقت آن ندارند.نکته زیبا در قیام حسین این بود که آن بزرگ، قیام عاشورا را نه برای حاکمیت خود[که براستی واجد آن بود]بلکه برای اعتلای کلمه حق آغاز کرد و به پایان رساند.او بارها با دشمن سخن گفت؛اما هرگز ذلت را نپذیرفت."هیهات من الذلة" و بارها پیام خود را قبل از شهادت بیان می کرد.
مرثیه عاشورا،مرثیه دردناک انسان است. پایندگی این سوگ به پایندگی آدمیت است.انسان در سوگ خود می نشیند تا مرثیه از دست رفتن همه کرامت را بسراید و بار دیگر چشم بگشاید و بیدار کند و بیدار بماند که همه ارزشهای انسانی از تیررس نامردی ها در امان باشد.عاشورا تذکره بزرگ اهل حقیقت است.گردش وسماعی است در حریم حرم عشقی آن چنان پاک که هیچ جنون عاشقانه ای به آن نمی رسد.
یکی از مقام های در خور زیارتی مقام علی اصغر است ولی متاسفانه به دکانی جهت پول جمع کنی جهت عربها تبدیل شده است.گهواره ای در این مکان آویزان کرده اند،پارچه ای به آن می زنند و به زوار ساده لوح می فروشند.شاید اندازه آن به 10 سانت هم نرسد،ولی تا 2 هزار تومان هم بفروش می رسد.
این بار نماینده حج و زیارت در نجف گفت به آن مکان نروید.کلی خوشحال شدم یک دکه حقه بازی تعطیل شود.
گاهی نمی فهمیدم ایرانی هستم یا عراقی!!!!!!!
قیافه من به عراقی ها شبیه است ولی خیلی می شد عراقیها از من سوال می کردند و من هم که از عربی زیاد سر نمی آوردم.می گفتم:"انا ایرانی!!!!"یا لا ادری عربی یا لا اعرف
زبان عربی عراق لهجه غلیظ است و با عربی فصیح خیلی فاصله دارد.مثل به جای کلمه "این بمعنای کجاست" می گویند:وین.و یا خیلی کلمات دیگر که اصلا معنا را بهم می ریزد.
گاهی وقتی در حرم ابوالفضل می رفتم،دلم می گرفت و یک جا می نشستم و زیارتنامه می خواندم.روز آخری که حرم بودم،یک نفر از زوار پیش من آمد و برایم اشعاری در وصف عباس خواند،خیلی به دلم نشست،شعری بلندی بود ولی قسمتی از آن را یادداشت کردم؛به نظرم هر کی روبروی حرم باشد و این اشعار را بخواند،شاید عنایتی به او بکنند.اگر کسی می دانست،این اشعار مال کدام شاعر است و مرا راهنمایی کند تا کل شعرش را بنویسم ممنون می شوم.
امام حسین(ع) به عباس:
افتاد تو را دو دست عباس تاریخ به خون نشست عباس
هفتاد شهید دادم امروز عباس الان کمرم شکست عباس
ای ساقی سرمست زپا افتاده دنبال لبت آب قبا افتاده
مشک و علم و دست سه حرف عشق است افسوس که هر سه جدا افتاده...
عباس به آب:
من زمی حسین باده نوشم آبرو به آب کی می فروشم...
امام حسین(ع) به عباس:
یک عمر مرا سید و سالار خواندی چه شد که مرا برادر خواندی
گفت مادرت فاطمه آمد به بالین سرم سر من نهاد و گفت پسرم...
عباس به آبی که هدر می رود:
گفت که ای بینوا می روی اندر کجا چون زتو در خیمه ها سکینه پیمان گرفت
وقتی روبروی تل زینبیه می ایستی،دوست داری با زینب هم نوا شوی و این شعر را زمزمه کنی:"" او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل،من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه،من در مقابل
او می کشید و من می کشیدم او خنجر از کین،من ناله از دل
او می برید و من می بریدم او از حسین سر،من از حسین دل.""
وقتی روی یک موضوع در مورد دین صحبت می شود،گروهی بدون هیچ استدلالی انسان را به ضدیت با آن دین متهم می کنند.در مورد این که ما شیعه هستیم و طبق روایات باید به پیامبر و ائمه و فرزندان خلف آنها احترام بگذاریم،روی این موضوع هیچ شکی نیست.
اما اگر دقیق شویم،شیعیان ایران خیلی به افراط کشیده شدند.فقط یک بررسی کوتاه می کنم و هدفم ریشه یابی این موضوع نیست.در مورد امام رضا (ع) و حضرت معصومه(س) و برخی امامزاده ها که به نقل محکم تاریخ شکی نیست،که در مکان فعلی خود درگذشته اند.اما بیشتر امامزاده ها به طور معمول سند تاریخی در مورد محل دفن نیست و حتی در مورد محل شهادت و دفن آنها اختلاف است.مثلا در شیراز یکی از امامزاده های معروف حسین ابن موسی کاظم(ع) معروف به سید علاءالدین حسین است،که آرامگاه باشکوهی در خیابان آستانه شیراز دارد.در نزدیکی طبس آرامگاه این امامزاده قرار دارد!
یا در حرم احمد ابن موسی(ع) معروف به شاهچراغ در شیراز؛پایین قبر امامزاده محمد ابن موسی کاظم(ع) قبر فرزندش ابراهیم مجاب قرار دارد.هر کسی که به زیارت امام حسین(ع) برود،می داند در نزدیکی جوار حرم در راستای قتلگاه،قبر سید ابراهیم مجاب است.به نظر من این قدر به افراط کشیده شدیم که از خودمان امامزاده می سازیم.در روستای جرسقان از توابع شیراز،مردم روستا معتقدند که دانیال پیغمبر در این روستا در گذشته است و برای او آرامگاهی ساخته اند.من بعد از تحقیقاتی که نمودم،فهمیدم در حقیقت سالیان قبل شخص عالمی به نام شیخ دانیال_سید هم نبوده است_در این روستا زندگی می کرده است و مورد احترام اهالی روستا بوده است.
امام علی (ع) می فرماید:"دو گروه هستند،که در مورد من به هلاکت می افتند؛گروه اول کسانی هستند که درباره من غلو می کنند و دسته دوم کسانی هستند که ناصبی و دشمن من هستند."_به این مضمون_به نظر من آن چه از رفتار بعضی از ما شیعیان پیداست،این که در حق ائمه راه به غلو و یاوه گویی پیش رفته ایم.به سخنان مداحها گوش دهید،از این مزخرفها زیاد دیده می شود."خدا،علی هست.چشمهای قشنگ عباس منو دیوانه کرده و ...."
اما آن چه که من در طی زیارت از کربلا و نجف دیدم،امام پرستی گروهی از شیعیان است و اسم این کار خود را امام دوستی و عشق به امام می دانند؛وقتی نزدیک در حرم می شوند و روبروی ضریح قرار می گیرند،مثل این که در مقابل خدا قرار گرفته اند،به سجده می روند و پیشانی را برسجده می گذارند،گویی خدای جدیدی را می پرستند.در حالی که در قرآن به مسلمانان دستور داده شده است،فقط در مقابل خدا سجده کنند و غیر او را نپرستند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ