السلام علیک یا سید السادات الاعاظم ، احمد بن موسی الکاظم(ع)
هفدهم رجب مصادف با سالروز شهادت حضرت احمد ابن موسی شاهچراغ (ع) فرزند گرامی حضرت امام موسی الکاظم (ع) و برادر بزگوار امام هشتم شیعیان امام رضا (ع) است ؛ شیراز با نام شاهچراغ (ع) و با بوی شاهچراغ (ع) و با یاد دل انگیز این امام زاده واجب التکریم زنده است و به خود می بالد.همیشه حرم آقا شاه چراغ یک بوی خاصی دارد؛یک حس خاص ، شاید از سادگی حرم باشه؛نمی دانم،البته با عرض معذرت از دوستانم فکر می کنم؛حرم آقا خیلی تو شهرمان غریب افتاده است.بیشتر بنظرم نگاه مسئولین استان فارس و شیراز است،که توجهی به این آقا ندارند.
عرض تسلیت بمناسبت شهادت حضرت احمد ابن موسی(ع)
نقشه پویای شیراز
کسی
این قدر عاشق؟ مگر عشق بدون شناخت می شود؟ عشق بدون شناخت معنا ندارد. در
ارتش های دنیا، نیرو هایی که عشقِ بدون شناخت دارند، می آیند و کُپ می
کنند. از جایشان تکان نمی خورند. از گلوله می ترسند. این شناخت می خواهد که
یکی روی مین بخوابد. سینه اش را بگذارد روی سیم خاردار تا دیگران از روی
بدن او رد شوند. شوخی نیست. تا درک نباشد، نیت ها پاک نمی شود.
از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
باید برای بردن نامت وضو گرفت..
عشق به امام حسین، محدودیت نمی شناسد، و هر کس به اندازه وسع خود، ارادتش را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم این بارگاه می کند.شور حسینی و عشق به سید شهیدان، محدود به شکل خاصی نیست و همه تلاش دارند به گونه ای ابراز محبت و ارادت به ساحت قدسی این امام همام را به نمایش گذاشته و در ثواب عزای حسین شریک باشند.در این بین، عده زیادی با پخت غذا برای زایران و عزاداران، تبرک می جویند و برخی هم با اهدای یک دانه خرما.اشخاصی هم در ساعات خلوت که مزاحمت ایجاد نکند در بین الحرمین نشسته و کفش های زایران حرمین را واکس می زنند تا گرد از قدوم زایران برگیرند.
تعدادی نیز با تقدیم استکانی چای یا لیوانی آب، سعی دارند از قافله خادمان زایران حسین عقب نمانند.
در این بین هستند کسانی هم که می خواهند با ارسال گزارش زنده به سراسر جهان، شور، شوق و عطش عشق به اباعبد الله را به تصویر کشند.و زایران و عزاداران حسینی هم با متبرک دانستن نذری های نثار شده برای امام حسین و یاران با وفایش، شفای جسم و روح خود را با خوردن این غذاها می جویند و خود را مهمان سالار شهیدان به حساب می آورند.و همگی با خود می گویند: خدایا این قبیل توسلات را از ما بپذیر و در روز جزا ما را به حسین(ع) بخش.
این بار که در ایام تاسوعا و عاشورا حسینی نجف بودم،مرتب غذای نذری در اطراف حرم و مساجد کوفه و سهله می دادند،یک شب که از مسجد سهله بیرون آمدیم،یک عرب آمد و به من غذای نذری داد،وقتی می خواستم سوار اتوبوس شوم،مدیر کاروان گفت برات غذا گرفتم.بعد از دقایقی یکی از زائرها آمد و گفت براتون غذای نذری گرفتم.به خنده گفتم:خوب همه هوای منو دارند!!
وقتی با یک کاروان راهی می شوم،که کربلا بروم،به دفتر زنگ می زنم و از زائرها می پرسم.بهم گفتند که این بار بخشدار زرقان با ما می آید.یکبار با یک سری کله گنده های فارس مسافرت رفتم،بزور خودشان را جا به جا می کردند.
اما از روز اول که با او بودم،صلابت و ایمان در چهره اش موج می زد؛بدون کوچکترین چشمداشتی نسبت به زوار دیگر خدمت می کرد،ما را در برنامه های فرهنگی و خدمت رسانی بزوار یاری می کرد.
شب آخری که کاظمین بودیم،از عشق به امام حسین(ع) گفت و این که آیا باز زیارت آقا اباعبدالله نصیبمان می شود.چشمانش خیس اشک شده بود.
یادم است،وقتی شب تاسوعا حرم امام علی(ع) بودم و روحانی عربی که در صحن سخنرانی میکرد،در آخر سخنرانی روضه علی اکبر را خواند.با این که عربی می گفت؛ولی معلوم بود از کتاب لهوف علی القتلی الطفوف از سید ابن طاوس روضه را می خواند.روضه این بود که امام حسین(ع) وقتی علی اکبر را برانداز می کرد تا به جنگ رفت و بازگشت علی اکبر که از امام آب خواست و امام او را در آغوش گرفت و لبهایش را مکید و به او گفت:"بزودی از دست جدت سیراب می شوی."تا زمانی که ملعونی با عمودی آهنین بر سر علی اکبر زد و از اسب به زمین افتاد و امام بر بالینش حاضر شد و آن قوم لعین را لعن و نفرین کرد.حس و تاثر عجیبی به آدم دست می دهد،پدری که با عشق فراوان به پسرش او را راهی شهادت می نماید.روز بعد در حرم امام حسین(ع) از خدا خواستم،اگر به من پسری داد،اسمش را علی اکبر می گذارم.
ورودت را به این دنیا تبریک می گویم:علی اکبر
وقتی برای زیارت سامرا می روم،دلم یه حس و حال دیگر دارد؛مکان مقدسی که وجود دو امامین هادی و حسن عسکری وعمه و مادر امام زمان در آنجا هستند.
شاید سادگی مکان باشد،اما بنظر من در زمان فعلی این دو امام مظلوم هستند،که نکند دوباره عده ای هتاک پیدا شوند و به قبور این بزرگان بی احترامی نمایند.از عصر به بعد در این دو بزرگوار بروی زوار بسته است و زائری ندارند.
ایام محرم کربلا حال و هوای دیگری دارد،همین که بتونی در میان عزاداران باشی،خودش کافی است تا با جریان مواج محبان حسینی همراه شوی."احب الله من احب حسینا"
برعکس شاید برخی که نسبت به قمه زنی دید منفی داشته باشند،ولی وقتی می بینی که برخی می خواهند؛هم نوا با زینب در مصیبت برادر سر خود را به عمود خیمه زد،قمه می زنند.یک حس و حال عجیب داری بیشتر متاثر از اتفاقی هستی که روز عاشورا بر بدن پاره پاره اباعبدالله و یارانش بالاخص ابالفضل عباس رفت.
وقتی در حرم رقیه(س) بودم،این شعر را زمزمه می کردم:گفتم بخواب یا که خبر از ما نداری؟/یا که خیال آمدن اینجا نداری/حسین من؛حالا که با سر آمدی،فهمیده ام که هرشب تو می خواهی بیایی پا نداری/حسین من؛آخر تو دور از ما کجاها رفته ای که/یکجای سالم در تنت حتی نداری/حتی پر از زخم و جراحت هم که باشی/زیباترین بابای دنیا همتا نداری/حالا که اینجایی بخواب آرام ای سر/امشب که درد خیزران نداری/گفت:بابا با دختر تو دختران شاه قهرند/با طعنه می گویند:که تو بابا نداری.
حس و حال عجیبی حرم رقیه داشت.من دختر سه ساله حسینم/در باغ گل آلاله حسینم.کنار مسجد اموی و حرم باصفای رقیه،گوشه ای بر مصایب کاروان اسرای شام بود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ