سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش تازیانه هایی بر سر یارانم بود تا درحلال و حرام تفقّه می کردند . [امام صادق علیه السلام]
 
جمعه 90 آذر 25 , ساعت 8:48 عصر

یادم است،وقتی شب تاسوعا حرم امام علی(ع) بودم و روحانی عربی که در صحن سخنرانی میکرد،در آخر سخنرانی روضه علی اکبر را خواند.با این که عربی می گفت؛ولی معلوم بود از کتاب لهوف علی القتلی الطفوف از سید ابن طاوس روضه را می خواند.روضه این بود که امام حسین(ع) وقتی علی اکبر را برانداز می کرد تا به جنگ رفت و بازگشت علی اکبر که از امام آب خواست و امام او را در آغوش گرفت و لبهایش را مکید و به او گفت:"بزودی از دست جدت سیراب می شوی."تا زمانی که ملعونی با عمودی آهنین بر سر علی اکبر زد و از اسب به زمین افتاد و امام بر بالینش حاضر شد و آن قوم لعین را لعن و نفرین کرد.حس و تاثر عجیبی به آدم دست می دهد،پدری که با عشق فراوان به پسرش او را راهی شهادت می نماید.روز بعد در حرم امام حسین(ع) از خدا خواستم،اگر به من پسری داد،اسمش را علی اکبر می گذارم.

ورودت را به این دنیا تبریک می گویم:علی اکبر

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ