هیچ باغبانی را سرزنش نمیکنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، چون باغ بیدیوار از آسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمیماند. هیچکس هم با نام (آزادی) دیوار خانه خود را برنمیدارد و شبها در حیاطش را باز نمیگذارد، چون خطر رخنه دزد، جدی است. هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذاران نمیگذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر، ربوده میشود. هرچه که قیمتیتر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر میرود. هر چه که نفیستر باشد، بیم ربودن و غارتش بیشترو مواظبتش لازمتر. اگر در شیشه عطر را باز بگذاری، عطرش میپرد. اگر رشته مرواریدت را در کمد و صندوق نگذاری و در آن را نبندی گم میشود. گوهر عفاف را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند نفروشند. زن به خاطر لطافتی که دارد، نباید در دستهای خشن کامجویان دیو سیرت که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند او را دور اندازند، یا زیر پایشان له کنند. زن به خاطر عصمتی که دارد و میراث دار پاکی مریم است، نباید بازیچه هوس و آلوده به ویروس گناه گردد. گوهر عفاف و پاکی، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست. دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوانند.
تو را غایب نامیده اند، چون ظاهر نیستی، نه اینکه حاضر نباشی.غیبت به معنای حاضرنبودن، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان ظهور و حضور را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای ظهور است، نه حضور و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان دل از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند ... .
عصر چهارشنبه خانه یکی از دوستانم در دستخضر رفتم.دستخضر از توابع شیراز حساب می شود،ولی در تقسیمات شهری جزو شیراز به حساب نمی آید و یک روستا محسوب می گردد.در موقع نماز مغرب و عشاء در مسجد محل رفتیم،بعد از نماز امام جماعت مسجد گفت:یکی از کاندیدهای شورای شهر آمده است که برای اهالی صحبت کند.ما از مسجد بیرون آمدیم.دوستم می گفت:بیچاره فکر کرده اینجا جزو شیراز است و گرنه به خودش زحمت نمی داد تا اینجا بیاید.
حداقل به نظر من بعضی از آقایان کاندید در زمان انتخابات یادشان می آید،که به محلات فقیر نشین هم که برای این که خودشان را نشان بدهند یک سری بزنند.در انتخابات دور قبل شورای شهر شیراز یکی از دوستانم گفت:تعدادی از شعرا به یک محفل شعر و شاعری دعوت شده اند،که محلش در یکی از تالارهای بالای شهر بوده است و بعد از مراسم شام، مهمان یکی از کاندید های آن دوره به صرف پیتزا بوده اند.خوشبختانه آن کاندید رای نیاورد و گرنه معلوم نبود چه بلایی بر سر بودجه شهر می رفت،اگر می خواست همیشه این طور بذل و بخشش کند،دیگر دیگ بودجه شهرداری سوراخ می شد.همیشه آقای قادری شهردار شیراز دم از این می زند که بودجه شیراز در آخر سال به ته می رسد و کسر بودجه دارند.من که نفهمیدم این همه کسر بودجه از کجا می آید.شاید امام زمان آمد و دست اینها را رو کرد.آخر آقای بیانک عضو شورای شهر در دور اول دست به یک افشاگری زد،که متن آن در روزنامه خبر است؛ادعا می کرد مبلغ نیم میلیارد تومان از بودجه شهرداری بدون حساب مشخصی خرج شده است.یا آقای خانی عضو فعلی شورای شهر در روزنامه خبر ؛خبری به نقل از ایشان درج شده بود،که این عوارضی که اعضاء شورای شهر برای بعضی موارد با کارمزد تعیین کرده بودند،ربا است و ایشان و امام جمعه شیراز به این امر اعتراض کرده بودند.یا خود شهردار محترم آقای قادری ادعا می کردند تمام مشکلاتی که شهرداری با آن مواجه است به خاطر عملکرد ١٥ ساله گذشته شهرداران سابق می باشد.
تنور تبلیغات انتخابات در شیراز هر روز از روز قبل داغتر می شود.در میان کاندیدهای مجلس خبرگان رهبری سه نفر چهره شاخصی هستند؛آقای حائری که امام جمعه و نماینده ولی فقیه در شیراز هست،آقایان سید علی محمد دستغیب و سید علی اصغر دستغیب که خواهرزاده شهید دستغیب می باشند؛که خیلیها فکر می کنند این دو نفر فرزندان شهید می باشند.دیگر کاندیدها که آقای ایمانی نیز چهره معروفی،بیست سال و اندی امام جمعه کازرون و حالا امام جمعه بوشهر است؛آقایان اعلمی،شب زنده دار،فقیه و بهشتی از چهره های گمنام هستند.
داغتر از همه چیز این تبلیغات شوراها است که در این چند روز شروع شده است؛حتی به تابلوهای راهنمایی و رانندگی هم رحم نکرده اند و بر روی آنها پلاکارد و پوستر چسبانده اند.یک نکات جالبی، تبلیغات امسال دارد.
از همه چیز جالبتر حضور آقای انجوی نژاد در انتخابات است و آن هم این که از اعضای کانون فرهنگی رهپویان وصال ائتلافی را معرفی نموده است به نام یاران وصال؛آقای انجوی در این چند سال با کانون وحسینیه سیدالشهدا که در خیابان شهید آقایی راه انداخت به یک چهره جوان پسند در میان جوانان بالاخص دخترها تبدیل شده است.آقای مهدی خانی که دور قبل در ائتلاف اصولگرایان بود حالا نامش به لیست اصلاح طلبان افزوده شده است؛در مدتی که در شورا بود،جزو اقلیت بود.لیستهای مختلفی مثل ائتلاف آبادگران شهر راز،که بیشتر از چهره های اصولگرایان هستند،مثل آقای هاجری که پاسدار بوده و در لیست خودش را کارشناس معرفی کرده است؛یا ائتلاف گروه مدیریت نوین که آقای رجبی مدیر عامل مترو شیراز از این گروه حمایت می کند.اما به نظر من چهره های ائتلاف اصلاح طلبان بیشتر از اقشار بازاری هستند که متمول می باشند.بیشتر تبلیغات در سطح شهر به صورت فردی می باشد.
اما من در بین این چهره ها از حجه الاسلام سید عبدالرسول میری خوشم می آید،که عضو فعلی شورا می باشد؛پارسال ما بچه های خیابان بنی هاشمی برای یک کار فرهنگی نیاز به همکاری اعضاء شورای شهر داشتیم،هر چه با آنها مکاتبه کردیم هیچ یک جواب ما را نداد؛فقط آقای میر بود که قبول کرد و بیاید از کار ما بازدید کند،وقی آمد او را اولش نشناختیم؛فکر کردیم مثل بقیه با دبدبه و کبکبه می آید؛ولی تنها آمد و ماشینش پژو مدل 1975 سورمه ای بود.کانون فرهنگی ما را دید و الحق در آن برهه زمانی خیلی به ما کمک کرد.
یاد یک صحبت دکتر شریعتی افتادم؛یک بار یکی از دانشجوها از ایشان پرسید:ماهیت بر وجود مقدم است یا وجود بر ماهیت؟ و دکتر شهید از او پرسیدند: اهل کجایی؟ و او جواب داد:اهل سبزوار.دکتر با شوخی جواب دادند:اگر شهردار سبزوار جاده خاکی بین روستای مزینان(محل تولد دکتر) به سبزوار را آسفالت کند،هم بر وجود مقدم است هم بر ماهیت.
این فرمایش دکتر شده است اندر حکایت من!
چند خطی از دکتر شریعتی: ... و اکنون، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای. اسماعیل توکیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ خانوادهات؟ علمت؟ درجهات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیباییات؟ و .... من چه میدانم؟ این را باید خود بدانی و خدایت. من فقط میتوانم نشانیهایش را به تو بدهم، آنچه تو را در راه ایمان ضعیف میکند، آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه دلبستگیاش نمیگذارد تا پیام حق را بشنوی و حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تاویلهای مصلحتجویانه و ... به فرار میکشاند و عشق به او کور و کرت میکند و بالاخره آنچه برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل تو است! اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد یا یک شیئی، یا حالت، یا یک وضع، و یا حتی یک نقطه ضعف! تو خود آنرا هر که هست و هر چه هست باید به منی آوری و برای قربانی انتخاب کنی.
خدا در ماه رمضان ملائک را آوازخوان فرستاده است تا صدا دهند هر که حاجت دارد بیاید و برای همگان خوان رحمت گسترده اند.فصل فصل عجیبی است. از لبهای انسان ترنم تبسم می بارد از چشمهایش شوق پرواز صدای تپش قلب اهنگ انتظار را می خوانند و
هلال رمضان
دلها را بشارت بهشت می دهد.چه عروج عارفانه ای دست می دهد به چه شوقی فرا گرفته است کائنات را شبها پر از تجرید است پر از تلاوت قرآن بنشین و بخوان با نیمه شبهای افتتاح (( اللهم انی افتتح الثنا بحمدک )) خداوند آغوش گشوده است برای اشکهای تو!
حالا من مانده ام و جز اشک چیزی ندارم که تقدیمش کنم آیا مرا خواهد پذیرفت و غیر از آه هیچ در توشه ام نیست. دستهایم را به سوی او می گیرم که مرا جز او هیچ یاوری در این دریای متلاطم نیست.
خداوند پنجره های سحر را گشوده است تا عارفان با یگانه معشوق عالم نجوا کنند.بقچه های متبرک مفاتیح را بگشایند.سجاده های محکم سلام را باز کنند و سبد سبد نیاز و تمنا تقدیم دوست کنند.
دروازه های بهشت را گشوده اند.درهای آتش را بسته اند و شیاطین در غل و زنجیرند.نهرهای شیرین شهد خود را جاری کرده اند و زمان مفهوم دیگری دارد ثانیه ها با سکوت حرف می زنند و از ملکوت می گویند.سحر پر از حس حضور است خانه های تماشای ملکوت منظر نگاه انسان می شوند.
امروزه اکثر کشورهای جهان شاهد انقلابی در مدیریت شهری هستند؛ چرا که نقش این مدیریت در ارتقای کیفیت زندگی شهروندان کلانشهرها به گونهای که زمینه رقابت اقتصادی، انجام فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و نیز معیشت سالم را فراهم کند، انکارناپذیر است. بر همین اساس شهرهای خواهان توسعه و پیشرفت بدون اتلاف وقت سیاستگذاران و شهروندان، به شدت نیازمند مدیریت واحدی هستند که ضمن شرکت دادن تمام بخشها و نهادهای دولتی و خصوصی در فرایند مشارکت، از موازیکاری و در نتیجه تعطیلی برنامهها و طرحها و دست کم تاخیر در اجرای سیاستهای تدوین یافته مصون است. نیازهای وسیع شهروندان در همه زمینهها از سویی و سیاستهای متعدد و فراوان مدیران و برنامهریزان برای پاسخگویی به این نیازها از سویی دیگر همگی تنها فضایی را فراهم آورده است که به دلیل عدم هماهنگی دستگاهها و سیکل معیوب اداره شهر، اثرگذاری سیاستها، جای خود را به تحلیل نیروی انسانی و منابع مالی موجود داده و هر دستگاهی دیگری را مسؤول ضعفها و نقایص میداند.
مدیریت شهری نوعی نظام اداری است که این نظام از مجموعه اجزای زنده که در شهر حضور و با هم تعامل دارند تشکیل شده است . این اجزا شامل افراد و یا تشکلهایی است که به اشکال مختلف دولتی یا غیردولتی در شهر ایجاد شدهاند و با یکدیگر در ارتباط هستند؛ بنابراین در یک جمعبندی کلی، تعاملات، روابط و ارتباطات ، این اجزا را تعریف و تنظیم میکنند.
مدیریت شهری از نوع سیستمهای باز و بسیار پیچیده انسانی و اجتماعی است که با توجه به جدیدترین مبانی نظری وظایفی چون مدیریت زمین شهری، مدیریت خدمات و زیر ساختهای شهری، مدیریت محیط زیست شهری، ارتقای رشد اقتصادی در بهبود شرایط زندگی مردم (کاهش فقر شهری) و برنامه ریزی استراتژیک ــ که بر اساس اصل تمرکز زدایی، شهرداریها با بر عهده گیری اجرای برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت آن، آخرین تصمیم گیرنده و هسته اصلی در مدیریت شهری خواهند بود ــ را بر عهده دارند.
وظایف شهرداریها در کشورهای توسعه یافته در چند دهه اخیر روند رو به رشدی داشته و آنها به عنوان نهادهای مدنی، عمومی و محلی وظایف بیشتری را بر عهده گرفتهاند؛ به عنوان مثال در فرانسه برنامهریزی شهری، مدیریت ترافیک، انجام کلیه امور عمرانی شهر، ایجاد مدارس، حفاظت محیط زیست، تامین خدمات اجتماعی و امور اقتصادی بر عهده شهرداریهاست.
در کشورهای اسکاندیناوی تصمیمگیری در خصوص مسائل شهرها، وضع مالیاتهای محلی، ارائه خدمات درمانی و پزشکی، تاسیس واحدهای تصفیه آب و فاضلاب، تامین آب، برق و گاز، آموزش بیکاران و بسیاری از امور دیگر از جمله وظایف شهرداریها است. همچنین در انگلستان نیز برنامه ریزی توسعه اقتصادی، برنامهریزی استراتژیک شهری، خانه سازی عمومی، ایجاد اشتغال، کنترل آلودگی هوا و حفاظت آثار تاریخی در حیطه وظایف شهرداری است.
ضروری است برای ارتقای توان شهرداریها در جهت انجام وظایف بیشتر، اقدامات عملی در خصوص تجدید حیات و ارتقای شان و عملکرد این نهاد در نظام کلان مدیریت کشور صورت گیرد.
در این خصوص بحث «مدیریت واحد شهری» با هدف تحقق مدیریت یکپارچه شهری در برنامه سوم و چهارم توسعه مطرح شده است که البته این مدیریت واحد تنها به شهرداریها محدود نشده و به عنوان ابزاری برای شکل گیری و تقویت نظام واقعی مدیریت شهری در ایران مطرح است که بر اساس آن شهرداریها به کانون اصلی مدیریت شهری تبدیل و در نهایت مدیریت واحد شهری تحت سیاستها و نظارت شوراهای اسلامی شهر قرار میگیرد.
در کشورهای توسعه یافته مدیریتهای کلان تغییر میکند اما مدیران کارشناس تعویض نمیشوند و به کار خود ادامه میدهند، بنابراین برنامههای دراز مدت شکل میگیرند و تغییر مدیران به برنامههای مصوب و در حال اجرا لطمه نمیزند اما در ایران با تغییر مدیر، بدنه سازمان نیز تغییر میکند و اقدامات بلند مدت شکل نمیگیرند.
تغییرات مدیریتی نباید لطمهای به برنامههای مصوب بزند و مدیر جدید باید پایبند به اجرای برنامههای مصوب باشد و تنها میتواند تکنیکهای اجرایی را تغییر دهد، در غیر این صورت کلیه برنامههای میان مدت و بلند مدت عقیم میمانند و با تغییر پی در پی مدیران زمانی برای طراحی و اجرای برنامههای بلند مدت باقی نمیماند و هر مدیری به برنامههای کوتاه مدت و روزمره می پردازد و هیچ برنامه اساسی طراحی و اجرا نمیشود.
تغییر مدیران و انتخابات شورای شهر در انگلستان به گونهای است که در هر انتخابات تنها نصف اعضای شورا تغییر میکنند و همواره تعدادی از اعضای سابق که تجربه سوابق کاری را دارند، برای انتقال اطلاعات در مجموعه باقی میمانند و اعضای جدید میتوانند از اقدامات قبلی شورا آگاه شوند و برنامههای گذشته را ادامه دهند.
ماندگاری نیروها و سوابق گذشته برای حفظ و تحقق برنامههای کلان شهری از اصول اساسی مدیریتی است؛ بنابراین با تغییر مدیریتها تنها باید در سیاستها و تاکتیکهای اجرایی تجدید نظرشود و همواره تعدادی از نیروهای قدیمی که سوابق عملکردهای گذشته را دارند در مجموعه باقی بمانند.
کوتاه بودن مدیریت، پایبند نبودن به برنامههای مصوب قبلی، تغییر و جابجایی کلیه نیروها، از بین رفتن سوابق عملکردهای گذشته و نداشتن برنامههای کارشناسی ثابت از مهمترین مشکلات مدیریتی شهرشیراز است.
صدا وسیما که خودش را یک رسانه ملی می پندارد در مرگ یک بازیگر چقدر خبر و برنامه می سازد یا وقتی که تعدادی از خبرنگارانش در یک سقوط هواپیما کشته می شوند چند روز عزاپوش می شود اینها فی نفسه اشکال ندارد وحتی باید از کسانی که در عرصه فیلم و خبر کار می نمایند بیشتر قدردانی شود نه این که محدود به یک مرده پرستی شود همانطور که مرحوم منوچهر نوذری از عملکرد سیما انتقاد می کرد. متاسفانه رسانه ملی این سیاست تک بعدی خود را ادامه داده است وحتی در مورد شخصیتهای مهم داخلی نیز حاضر به پخش یک خبر کوتاه نیست واگر از رسانه ملی انتقاد بشود به قول آقای دارابی که سمت معاونت صدا وسیما را بر عهده دارد از دسته انتقادهای که مغرضانه می باشد و تا وقتی این دید در رسانه ملی است از دست من که هیچ از دست خدا هم کاری بر نمی آید.
یکی از این انتقادهای که به رسانه ملی وارد است درگذشت سید جواد ذاکر است که حاضر نشدند درباره مرگش خبری پخش نمایند ذاکر اهل بیت مدتی که به جوار حق پیوست اما آن چیزی که در خاطره ها برای همیشه باقی می ماند صدا و مداحی دلنشین او است اگر او را به کفر متهم می نمودند شایسته است شاعران را به کفرمتهم می کردند که معشوق خود را به خدا تشبیه می کنند.
سید ذاکر نه تنها صدا یش و نه سبک و سیاقش بلکه برخی حرفهایش و محتوای شبیه کفر اشعارش جنجال آفرین شد لذا عده ای او را کافر ، خائن و منافق خواندند سید هم مثل همه ذاکرهای اهل بیت عاشق امام حسین (ع) بود این برخورد اشتباه برخی اطرافیان و خیانت برخی اطرافیانش بود که چهره ی یکی دیگر از فرزندان زهرا (س) را در انظار بعضی از مردم بی اعتبار کرد.البته نمی گوییم اشتباه نداشت امّا کیست که نداند گل بی عیب خداست، جوان پر غرور و پر اشتباه است،این بزرگانند که نباید اشتباهات جوانی خود را تکرار کنند و در ارشاد کردن سلیقه خود را بروز دهند مثلا در حرم امن اهل بیت امام رئوف به ذاکر امام جسارت کنند. سید ذاکر اشتباه داشت امّا برخی بیش از او، آنهایی که بی جهت او را به کفر و زندیق متهم نمودند وآنهایی که از او بت ساختند به دورش گشتند.
از خداوند منان خواهان مغفرت برای همه شیعیان راستین را داریم. روحش شاد و یادش گرامی باد.
که بحث سفرهای ارزان قیمت از اقدامات دولت است.مصوبه ای در دستور کار هیات وزیران
قرار گرفته که طبق آن به هریک از افراد خانواده 20 هزار تومان بن سفر تعلق خواهد گرفت.
پیشنهاد من:اگر این طرح هم مثل پول نفت که قرار بود سر سفره های مردم بیاید سرکاری
نباشد و پارتی بازی هم بگذارد نوبت ما هم بشود.این بن سفر را می گیرم و چند کیلو تخمه
و آجیل و میوه و شیرینی می گیرم و از ویدئو کلوپ سر کوچه مان فیلم هشتاد روز دور دنیا را
می گیرم و به خانه می آورم و با همسر ودخترم پای تلویزیون می نشینم و فیلم را تا آخر نگاه
می کنم و کیفش را می بریم نه منت آژانس بلیت فروشی را می کشم نه دیگر در این هوای
گرم به مسافرت با این اتوبسهای عهد عتیق می روم.به این می گویند سفر و مسافرت دور
ایران و دنیا در جوار خانواده.
به او گفتم چرا از عشق می نویسی؟
گفت:تا تو عاشقانه بخوانی.
گفتم:چرا گلها در دل زمین مخفی شده اند؟
گفت:برای این که یاد زمین همیشه خوشبو بماند.
گفتم:مرحم زخمهایت چیست؟
گفت:مرحم زخمهایم صبوری است.
گفتم:کرخه را یادت هست؟
گفت:یاد قبرهای کنده در آن بخیر.
گفتم:نخلهای کارون را یادت هست چه زیبا بودند؟
گفت:عاشوراهایش زیباتر بودند.
گفتم:طلائیه یادت هست؟
گفت:با شقایقهای شنهایش آشنایم.
گفتم:سه راه شهادت؟
ناله ای زد و گفت:آنجا میعادگاه هر عاشقی بود که با خدای خودش وعده شهادت
می گذاشت. آنجا نقطه وصل آسمان به زمین بود.در انجا بود که ما همت را بدرقه کردیم.
گفتم:دلم برای شلمچه تنگ است؟
گفت:یاد ستاره های اسمانش بخیر .یاد خرازی بخیر.یاد کربلای پنج بخیر.یاد ندای یا زهرا(س)بخیر.
گفتم:فکه......؟
گفت:خوشا آنان که رمل های گرم سجاده عروجشان شد.
او رفت و من فریاد زدم :کجا؟ گفتا:به خون.گفتم:کی؟ گفتا: کنون.گفتم:چرا؟گفتا:جنون.گفتم:نرو.
خندید ورفت............
یاد همه سلحشوران جنگ حق علیه باطل بخیر.من وقتی شلمچه رفته بودم و ماسه های آنجا
را با دستهایم بر داشتم گوئی طراوتی در زمین بود.زمین قدم های مردانی شیر مرد را هنوز به
خاطر داشت که بر رویش قدم می گذاشتند تا بر دیوان پلید یورش ببرند.انجا همه حماسه و
افتخار است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ