سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسانی را که به آنها دانش می آموزید، بزرگ شمارید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 87 شهریور 7 , ساعت 7:5 عصر
عشق یعنی کربلا ، یعنی حسین(ع)
عشق یعنی خامس آل عبا
عشق یعنی بودن تا انتها
عشق یعنی شیوه ی دلدادگی
عشق یعنی سیره ی آزادگی
عشق یعنی در حسین (ع) معنا شدن
عشق یعنی  زیستن در محتوا 
عشق یعنی کربلا ، یعنی وفا

انشاءالله دهه اول ماه مبارک رمضان در جوارحرم سیدالشهداء و امام علی(ع)نایب الزیاره دوستان هستم.تا 20 شهریور بدرود.


پنج شنبه 87 شهریور 7 , ساعت 6:58 عصر

خدا در ماه رمضان ملائک را آوازخوان فرستاده است تا صدا دهند هر که حاجت دارد بیاید و برای همگان خوان رحمت گسترده اند.فصل فصل عجیبی است. از لبهای انسان ترنم تبسم می بارد از چشمهایش شوق پرواز صدای تپش قلب اهنگ انتظار را می خوانند و

                                                                             هلال رمضان

                                                                                           دلها را بشارت بهشت می دهد.چه عروج عارفانه ای دست می دهد به چه شوقی فرا گرفته است کائنات را شبها پر از تجرید است پر از تلاوت قرآن بنشین و بخوان با نیمه شبهای افتتاح (( اللهم انی افتتح الثنا بحمدک )) خداوند آغوش گشوده است برای اشکهای تو!حالا من مانده ام و جز اشک چیزی ندارم که تقدیمش کنم آیا مرا خواهد پذیرفت و غیر از آه هیچ در توشه ام نیست. دستهایم را به سوی او می گیرم که مرا جز او هیچ یاوری در این دریای متلاطم نیست.

خداوند پنجره های سحر را گشوده است تا عارفان با یگانه معشوق عالم نجوا کنند.بقچه های متبرک مفاتیح را بگشایند.سجاده های محکم سلام را باز کنند و سبد سبد نیاز و تمنا تقدیم دوست کنند.دروازه های بهشت را گشوده اند.درهای آتش را بسته اند و شیاطین در غل و زنجیرند.نهرهای شیرین شهد خود را جاری کرده اند و زمان مفهوم دیگری دارد ثانیه ها با سکوت حرف می زنند و از ملکوت می گویند.سحر پر از حس حضور است خانه های تماشای ملکوت منظر نگاه انسان می شوند.

 

ماه رمضان
جمعه 87 فروردین 30 , ساعت 12:17 عصر

امروز صبح تشییع جنازه شهدای حادثه بمب گذاری حسینیه سیدالشهدا،کانون رهپویان وصال بود؛با این که 9 صبح رفتم،از بس جمعیت شلوغ بود،نتوانستم داخل شاهچراغ بروم،اجساد شهدا داخل شاهچراغ بود؛سردار اسدی درباره اهمیت مسجد و جوانان گفت؛درباره آنانی گفت که با یاد حسینی آسمانی شدند و دعوت حق را لبیک گفتند.بعد از سخنرانی نماز میت را به امامت آیت الله حدائق خواندند.هر کسی هر جایی بود،رو به قبله ایستاد.در نماز از شهادتین و صلوات بر محمد و در اخر نماز به عربی برای آنها دعا کرد.من هم دعا کردم کاش ما هم با شما بودیم؛به قول آقای انجوی که می گفت:"همه عهد بسته بودیم،اگه در شهادت باز شد،همه با هم بریم،ولی ما شرمنده ایم که ماندیم."ولی شهادت همیشه بهترینها رو می چیند و می برد.من یقین دارم،اینها شهید هستند؛کسی که برلبش ذکر حسین باشد و به دیدار آقایش امام حسین(ع) بشتابد،شهید اشت. شهادت در نظر حضرت علی (ع) محبوبی گمشده است که طلبش تا به آن نرسد، آرام نمی گیرد و آب حیاتی است که تشنگان بی رمق و از نفس افتاده را سیراب می کند.پندار ما این است،که مانده ایم و شهدا رفته اند،اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.سید شهیدان اهل قلم

حواشی:

نتیجه تحقیقات: انفجار شیراز دراثر موادنظامی نمایشگاهی بود .

نتیجه تحقیقات سانحه حسینیه سیدالشهدا اعلام شد.ولی من نتایج آن را بطور کلی قبول ندارم.این که آثار بجا مانده از جبهه و جنگ نباید در یک مکان سربسته و عمومی باشد یک چیز قابل قبول است اما نباید فراموش نمود که این نمایشگاه پنج سال در آن مکان بوده است و من خودم بارها شاهد آن بودم.

نکته ای که مسئولین به آن جواب صحیح ندادند این است که مقام معظم رهبری در اردیبهشت ماه از شیراز بازدید می نماید و این انفجار به شکل غیر مستقیم در ارتباط با این دیدار است.گروههای محاربی مسئولیت بمب گذاری را قبول کردند و این را نباید صریح رد کرد و انکار نمایند.

آقای انجوی در مراسم خیلی شکسته و فرتوت شده بود،روحیه اش حسابی خرد شده بود،در این 10 سالی که او را می شناسم،این قدر او را شکسته ندیده بودم.

در شیراز دو گروه مذهبی هستند،که اختلافهای قدیمی و ریشه دار دارند،ولی در تشییع شهدا دو گروه شرکت نموده بودند.

 

شهدای وصال
چهارشنبه 86 دی 26 , ساعت 7:4 صبح

تو چه کرده ای که هنوز از پس از قرنها،نام تو در اهتزاز است و شرح خون تو،تفسیر آیه های نازل نشده خداوند است؟تو چه کرده ای که خروش عاشقانه عارفان از خیال نام تو جان می گیرد و فریاد بیداری بی قراران از طلب عشق تو آغاز می شود؟تو چه کرده ای که سودای سلام بر تو در قلب من غوغا می کند و دلم از تکرار نام تو شور مجنونی آن بالا می گیرد؟

تو چه کرده ای که پیشانی ها در سجاده نام تو به سجده می افتند و قلبها در قنوتهای عاشقانه شان،پیش تو می شکنند؟تو چه کرده ای که آبها سلام تو را سر می کشند و رودها روانی سرمستانه شان را قبله نام تو سیلان می کنند؟تو چه کرده ای که باران بر تو نمی بارد و در خویشتن خویش سوگوار قطره های اشک توست.باران از تو خجالت زده است که آن ظهر نبارید.قطره هایش،اشکهایش،حالا بر زمین تو سوگوارانه فرو می افتند و از شرم در خاک فرو می روند.

تو چه کرده ای که هنوز من،وقتی برای تو می نویسم آن بغضهای پنهانم پیدا می شوند و آفتاب جمال تو را می بینم که با چشمهای شگرفت به زمین نور می پراکنی.تو چه کرده ای که آسمان هم نمی دانم تا کی غروبهاش را به یاد تو سرخ می آراید؟ای مسیح جاودانه من!بی تو بهار نمی آید و لاله داغدار نمی شود! و زمین حجم اندوه را تجربه نمی کند.من بی تو بهانه ندارم،یک حرف عاشقانه ندارم،ساده بگویم،حرفی برای گفتن ندارم!

هنوز بعد از 1400 سال،حسین، نام تو که می آید،اشکها به یادت جاری می شود،کوچه های محله ما به یادت سیاهپوش شده است و هیئتهای زنجیرزنی شبها در خیابانهای جنوب شهر شیراز،به یادت حرکت می کنند و مداحان به یادت مداحی می کنند؛یاد مداح اهل بیت سید جواد ذاکر بخیر.   ادامه مطلب...

نوشته شده توسط احمدرضا جهاندیده | نظرات دیگران [ نظر] 
چهارشنبه 86 مهر 18 , ساعت 11:1 صبح
 

مقدس ترین واژه ها اتفاق می افتد،شبی که آیه های روشنی بر دلها جاری می گردد.شبی که تنزیل کتاب و ترتیل قرار بر شب قدر است،شبی که تقدیر روشن زمین است،شبی که مهربانترین کلمات بر پیشانی زمین نقش می بندد و قرآن است.شبی که زمینش مقدس تر از آسمان است و زمانش عزیزتر از هزارماه.شبی که منبع فخر و مطلع فجر است.قرار بر شب قدری است که تقدیر روشن زمین است.

التماس دعاها موقع خداحافظی رنگ و بوی ملتمسانه ای به خود می گیرد."ما را هم امشب از دعای خیرتان فراموش نکنید".خودت را به پاکی آب می سپاری و غبار آلودگی جسمت را با پاکی آب می زدایی.نوای دلنواز جوشن کبیر آغاز می شود"سبحانک یا لا اله الا انت...."

خدا را به پاکی اش،مهربانی اش و رحمانیت او قسم می دهی.تولدی دوباره در شبی بزرگ ،حس می کنی تازه به این عالم خاکی پا گذاشته ای،وقتی چراغها خاموش می شود، دعا می کنی برای او که بیاید و منجی عالم بشریت باشد،خدا را سوگند می دهی به محمد، به علی و بندگان برگزیده اش.


چهارشنبه 86 مهر 18 , ساعت 10:43 صبح

مقدس ترین واژه ها اتفاق می افتد،شبی که آیه های روشنی بر دلها جاری می گردد.شبی که تنزیل کتاب و ترتیل قرار بر شب قدر است،شبی که تقدیر روشن زمین است،شبی که مهربانترین کلمات بر پیشانی زمین نقش می بندد و قرآن است.شبی که زمینش مقدس تر از آسمان است و زمانش عزیزتر از هزارماه.شبی که منبع فخر و مطلع فجر است.قرار بر شب قدری است که تقدیر روشن زمین است.

التماس دعاها موقع خداحافظی رنگ و بوی ملتمسانه ای به خود می گیرد."ما را هم امشب از دعای خیرتان فراموش نکنید".خودت را به پاکی آب می سپاری و غبار آلودگی جسمت را با پاکی آب می زدایی.نوای دلنواز جوشن کبیر آغاز می شود"سبحانک یا لا اله الا انت...."

خدا را به پاکی اش،مهربانی اش و رحمانیت او قسم می دهی.تولدی دوباره در شبی بزرگ ،حس می کنی تازه به این عالم خاکی پا گذاشته ای،وقتی چراغها خاموش می شود، دعا می کنی برای او که بیاید و منجی عالم بشریت باشد،خدا را سوگند می دهی به محمد، به علی و بندگان برگزیده اش.


پنج شنبه 86 شهریور 29 , ساعت 8:38 صبح

خدا در ماه رمضان ملائک را آوازخوان فرستاده است تا صدا دهند هر که حاجت دارد بیاید و برای همگان خوان رحمت گسترده اند.فصل فصل عجیبی است. از لبهای انسان ترنم تبسم می بارد از چشمهایش شوق پرواز صدای تپش قلب اهنگ انتظار را می خوانند و

                                                                             هلال رمضان

                                                                                           دلها را بشارت بهشت می دهد.چه عروج عارفانه ای دست می دهد به چه شوقی فرا گرفته است کائنات را شبها پر از تجرید است پر از تلاوت قرآن بنشین و بخوان با نیمه شبهای افتتاح (( اللهم انی افتتح الثنا بحمدک )) خداوند آغوش گشوده است برای اشکهای تو!

حالا من مانده ام و جز اشک چیزی ندارم که تقدیمش کنم آیا مرا خواهد پذیرفت و غیر از آه هیچ در توشه ام نیست. دستهایم را به سوی او می گیرم که مرا جز او هیچ یاوری در این دریای متلاطم نیست.

خداوند پنجره های سحر را گشوده است تا عارفان با یگانه معشوق عالم نجوا کنند.بقچه های متبرک مفاتیح را بگشایند.سجاده های محکم سلام را باز کنند و سبد سبد نیاز و تمنا تقدیم دوست کنند.

دروازه های بهشت را گشوده اند.درهای آتش را بسته اند و شیاطین در غل و زنجیرند.نهرهای شیرین شهد خود را جاری کرده اند و زمان مفهوم دیگری دارد ثانیه ها با سکوت حرف می زنند و از ملکوت می گویند.سحر پر از حس حضور است خانه های تماشای ملکوت منظر نگاه انسان می شوند.

((شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی الناس و بینات من الهدی و الفرقان))


پنج شنبه 86 خرداد 31 , ساعت 8:23 صبح

یکی از چهره‌های برجسته حوزه علمیه قم،حضرت آیت‌الله آقای فاضل‌لنکرانی توسط مردم قم و شمار زیادی از علاقه‌مندان وی که از شهرها و حتی برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس به قم آمده بودند، تشییع و در حرم مطهر حضرت معصومه (س) دفن شد.من که شاهد تشییع جنازه از تلویزیون بودم، شاهد حضور هزاران نفر در این تشییع بودم که با عشق و علاقه و با چهره‌هایی مضطرب و در عین حال شائق، در این تشییع شرکت کرده بودند. روشن است که تصاویر این تشییع جنازه بر اساس آنچه که از زوایای مختلف فیلمبرداری شده، در رسانه‌های تصویری قابل رؤیت خواهد بود.اگر قدری به گذشته مراجعه کنیم، فراوانند کسانی که تشییع جنازه آیت‌الله العظمی بروجردی را به خاطر دارند و از فراوانی جمعیتی که آن روز در قم اجتماع کردند، خاطره‌ها می‌گویند. خود من نیز خاطره تشییع پیکر برخی از مراجع دیگر قم از جمله آیت‌الله العظمی میرزا جواد تبریزی را به خاطر دارم. و در رأس آنان، تشییع امام امت که شاید بی‌مانندترین تشییع‌ انجام شده در تاریخ است.اما جدای از آن که این تشییع عشق و علاقه وافر مردم را به مرجعیت نشان می‌دهد، این حضور نشانگر نکات دیگری هم هست که می‌بایست به آن توجه کرد.در درجه اول، برای کارگزاران حکومتی و دولتی که به اسم جمهوری اسلامی و دولت دینی رشته امور را در دست دارند. آنان می توانند با ملاحظه این تصاویر دریابند که ایمان مردم در اصل به دین است و قدرت و سکان داری بدون اعتنای به دین و دینداری و اهمیت دادن به شرع و احکام دینی و دفاع از حقوق شرعی مردم، چیزی نیست که ارزشی داشته باشد. آن چه که مردم از آن تقدیر می کنند، متن حق و حقیقت است، چه صاحب آن بر سریر قدرت باشد یا در حاشیه و خانه و مدرسه سرگرم درس و بحث. این علم و تقواست که مردم از آن تقدیر می‌کنند.اما یک گوشه دیگر این تشییع جنازه، درسی برای لائیک‌های ماست که تصور می‌کنند هرچه دنیا جلوتر می رود، مردم بی دین تر می شوند و گویا فرهنگ جدید غربی حرف اولین و آخرین را می‌زد. این جماعت، با کمال تأسف، صد سال است که همین خیال خام و اشتباه را می‌کنند. اما هر بار که مرجعی می‌میرد و موج جمعیت در تشییع آنان حاضر می شود، در می یابند که تاکنون به خطا رفتند و مردم همانجا، یعنی سرجای اصلی خودشان، ایستاده اند. شک نباید کرد که حتی اگر مردم برای مدتی آن راه و رسم را فراموش کرده و دنبال این و آن بروند، باز در وقت حساس، حس باطنی و علائق ایمانی خود را در ارتباط با استوانه‌های علم و تقوا نشان می دهند و امروز یکی از آن روزها بود.روشن است که در میان تشییع جنازه‌هایی که انجام می‌شود، چنین جمعیت‌هایی در این وسعت و با این عشق و علاقه، تنها برای مراجع دینی اجتماع می کند. این امر البته منحصر به مسلمانان نیست. این حضور نشانگر آن است که مردم، پیرو آنانی هستند که بر دلهایشان حکومت می‌کنند.


دوشنبه 85 بهمن 2 , ساعت 10:21 صبح

آب و عطش در محرم 

در حادثه کربلا،آب و عطش لازم و ملزوم یکدیگرند.کاروان ابا عبد الله،کنار فرات‏فرود آمد، لیکن سپاه ابن سعد،فرات را به محاصره گرفت و آب را به روی امام حسین‏«ع‏» و اهل بیت و اصحابش بست و میان امام و آب فاصله انداختند تا هم زودتر حسین‏«ع‏»را به‏تسلیم وادارند و هم از خاندان رسالت انتقام بگیرند.به نقل مورخان،از سه روز قبل از عاشورابا محاصره فرات،خیمه گاه امام در مضیقه بی آبی قرار گرفت و کودکان اهل بیت را با دیدن رودفرات،تاب تحمل عطش کمتر می‏شد.منع آب از زنان و کودکان و افراد عادی(بویژه غیرنظامیان)در همه ادیان و مذاهب،غیر قانونی و عملی غیر انسانی است،بویژه در اسلام. سپاه اموی با بستن آب به روی یاران و فرزندان حسین‏«ع‏»،این کار خلاف شرع ومغایر با شرافت انسانی و جرم جنگی را مرتکب شدند و کسانی همچون مهاجرین اوس،عمرو بن حجاج و عبد الله بن حصین به این عمل مباهات می‏کردند و زخم زبان می‏زدندکه:حسین!از این آب،درندگان و پرندگان می‏خورند ولی تو حق نداری از آن بچشی! مساله‏«آب‏»،در ابعاد و صحنه‏های مختلف نهضت عاشورا مطرح است،از قبیل:فرات‏و نهر علقمه،مشک و عباس،کودکان و العطش،علی اصغر و تیر حرمله،سقایی وعلمداری،سنگابخانه، آب خنک و سلام بر حسین،غسل زیارت،لبهای تشنه،بستن آب‏در کربلا،مراسم طشت گذاری،مهریه فاطمه،برداشتن کام با آب فرات،سیراب کردن‏سپاه حر و ... تشنگی کودکان و شهادت حسین با لب تشنه از فرازهای برجسته این حادثه است.وقتی امام سجاد«ع‏»نیز پیکر امام را دفن کرد،با انگشت روی قبر پدر نوشت:«هذا قبرالحسین بن علی بن ابی طالب،الذی قتلوه عطشانا». از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‏مکید حاتم ز قحط آب،سلیمان کربلا   بسیار گریست تا که بی تاب شد،آب خون ریخت ز دیدگان و خوناب شد،آب از شدت تشنه کامی‏ات،ای سقا آن روز ز شرم روی تو آب شد،آب   آب،شرمنده ایثار علمدار تو شد که چرا تشنه از او اینهمه بی‏باک گذشت بود لب تشنه لبهای تو صد رود فرات رود بی‏تاب،کنار تو عطشناک گذشت بر تو بستند اگر آب،سواران سراب دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت  آب،رمز طلب و تشنگی و الگوی عطشهای حیات بخش است و آنان که از آب هم‏استغنا و بی‏نیازی نشان می‏دهند و تشنگی را طالبند،به آب حیات و سیرابی جان می‏رسند.

به گفته مولانا: آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست


سه شنبه 85 دی 5 , ساعت 7:22 صبح



پیش از این با نام "بم" ؛ یاد رطب های شیرین و پرتقال های آبدار بمی و مهمتر از همه ارگ زیبای بم، بزرگترین نمای خشتی تاریخی جهان در ذهن ها تداعی می شد... اما چند سالی است که نام "بم" ما را به یاد فاجعه ای بزرگ و درد و غمی جانکاه می اندازد. فاجعه ای که مدتها، نه تنها دل های ما ایرانیان، که دنیایی را عزادار کرد ... ولی با گذشت سال ها گرد فراموشی چونان همه آنچه که فراموش می شوند؛ بر روی خاطرات دردناک بم نشست! اما مگر آنان که عزیزانشان را، نزدیک ترین کسانشان را؛ پدر و مادرشان را در بم از دست دادند و هنوز خانه هایشان نیمه ویران است و خیابان هایشان پر از خاطرات  تلخ آن روزها؛ می توانند داغی را که روزگار بر دل هایشان نشانده از یاد ببرند! آنچه که بر بم گذشت؛ نه با طی شدن سال ها و نه ساخته شدن همه شهر و نه حتی گذشتن نسلی؛ نه فراموش می شود و نه اثراتش ترمیم.... بی شک اگر ما و مسئولین بیش از این تلاش نکنیم نسل های بعد از این هم متاثر از فاجعه بم بزرگ خواهند شد...


<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ