گاهی وقتی در حرم ابوالفضل می رفتم،دلم می گرفت و یک جا می نشستم و زیارتنامه می خواندم.روز آخری که حرم بودم،یک نفر از زوار پیش من آمد و برایم اشعاری در وصف عباس خواند،خیلی به دلم نشست،شعری بلندی بود ولی قسمتی از آن را یادداشت کردم؛به نظرم هر کی روبروی حرم باشد و این اشعار را بخواند،شاید عنایتی به او بکنند.اگر کسی می دانست،این اشعار مال کدام شاعر است و مرا راهنمایی کند تا کل شعرش را بنویسم ممنون می شوم.
امام حسین(ع) به عباس:
افتاد تو را دو دست عباس تاریخ به خون نشست عباس
هفتاد شهید دادم امروز عباس الان کمرم شکست عباس
ای ساقی سرمست زپا افتاده دنبال لبت آب قبا افتاده
مشک و علم و دست سه حرف عشق است افسوس که هر سه جدا افتاده...
عباس به آب:
من زمی حسین باده نوشم آبرو به آب کی می فروشم...
امام حسین(ع) به عباس:
یک عمر مرا سید و سالار خواندی چه شد که مرا برادر خواندی
گفت مادرت فاطمه آمد به بالین سرم سر من نهاد و گفت پسرم...
عباس به آبی که هدر می رود:
گفت که ای بینوا می روی اندر کجا چون زتو در خیمه ها سکینه پیمان گرفت
وقتی روبروی تل زینبیه می ایستی،دوست داری با زینب هم نوا شوی و این شعر را زمزمه کنی:"" او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل،من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه،من در مقابل
او می کشید و من می کشیدم او خنجر از کین،من ناله از دل
او می برید و من می بریدم او از حسین سر،من از حسین دل.""
وقتی روی یک موضوع در مورد دین صحبت می شود،گروهی بدون هیچ استدلالی انسان را به ضدیت با آن دین متهم می کنند.در مورد این که ما شیعه هستیم و طبق روایات باید به پیامبر و ائمه و فرزندان خلف آنها احترام بگذاریم،روی این موضوع هیچ شکی نیست.
اما اگر دقیق شویم،شیعیان ایران خیلی به افراط کشیده شدند.فقط یک بررسی کوتاه می کنم و هدفم ریشه یابی این موضوع نیست.در مورد امام رضا (ع) و حضرت معصومه(س) و برخی امامزاده ها که به نقل محکم تاریخ شکی نیست،که در مکان فعلی خود درگذشته اند.اما بیشتر امامزاده ها به طور معمول سند تاریخی در مورد محل دفن نیست و حتی در مورد محل شهادت و دفن آنها اختلاف است.مثلا در شیراز یکی از امامزاده های معروف حسین ابن موسی کاظم(ع) معروف به سید علاءالدین حسین است،که آرامگاه باشکوهی در خیابان آستانه شیراز دارد.در نزدیکی طبس آرامگاه این امامزاده قرار دارد!
یا در حرم احمد ابن موسی(ع) معروف به شاهچراغ در شیراز؛پایین قبر امامزاده محمد ابن موسی کاظم(ع) قبر فرزندش ابراهیم مجاب قرار دارد.هر کسی که به زیارت امام حسین(ع) برود،می داند در نزدیکی جوار حرم در راستای قتلگاه،قبر سید ابراهیم مجاب است.به نظر من این قدر به افراط کشیده شدیم که از خودمان امامزاده می سازیم.در روستای جرسقان از توابع شیراز،مردم روستا معتقدند که دانیال پیغمبر در این روستا در گذشته است و برای او آرامگاهی ساخته اند.من بعد از تحقیقاتی که نمودم،فهمیدم در حقیقت سالیان قبل شخص عالمی به نام شیخ دانیال_سید هم نبوده است_در این روستا زندگی می کرده است و مورد احترام اهالی روستا بوده است.
امام علی (ع) می فرماید:"دو گروه هستند،که در مورد من به هلاکت می افتند؛گروه اول کسانی هستند که درباره من غلو می کنند و دسته دوم کسانی هستند که ناصبی و دشمن من هستند."_به این مضمون_به نظر من آن چه از رفتار بعضی از ما شیعیان پیداست،این که در حق ائمه راه به غلو و یاوه گویی پیش رفته ایم.به سخنان مداحها گوش دهید،از این مزخرفها زیاد دیده می شود."خدا،علی هست.چشمهای قشنگ عباس منو دیوانه کرده و ...."
اما آن چه که من در طی زیارت از کربلا و نجف دیدم،امام پرستی گروهی از شیعیان است و اسم این کار خود را امام دوستی و عشق به امام می دانند؛وقتی نزدیک در حرم می شوند و روبروی ضریح قرار می گیرند،مثل این که در مقابل خدا قرار گرفته اند،به سجده می روند و پیشانی را برسجده می گذارند،گویی خدای جدیدی را می پرستند.در حالی که در قرآن به مسلمانان دستور داده شده است،فقط در مقابل خدا سجده کنند و غیر او را نپرستند.
عشق یعنی خامس آل عبا
عشق یعنی بودن تا انتها
عشق یعنی شیوه ی دلدادگی
عشق یعنی سیره ی آزادگی
عشق یعنی در حسین (ع) معنا شدن
عشق یعنی زیستن در محتوا
عشق یعنی کربلا ، یعنی وفا
انشاءالله دهه اول ماه مبارک رمضان در جوارحرم سیدالشهداء و امام علی(ع)نایب الزیاره دوستان هستم.تا 20 شهریور بدرود.
خدا در ماه رمضان ملائک را آوازخوان فرستاده است تا صدا دهند هر که حاجت دارد بیاید و برای همگان خوان رحمت گسترده اند.فصل فصل عجیبی است. از لبهای انسان ترنم تبسم می بارد از چشمهایش شوق پرواز صدای تپش قلب اهنگ انتظار را می خوانند و
هلال رمضان
دلها را بشارت بهشت می دهد.چه عروج عارفانه ای دست می دهد به چه شوقی فرا گرفته است کائنات را شبها پر از تجرید است پر از تلاوت قرآن بنشین و بخوان با نیمه شبهای افتتاح (( اللهم انی افتتح الثنا بحمدک )) خداوند آغوش گشوده است برای اشکهای تو!حالا من مانده ام و جز اشک چیزی ندارم که تقدیمش کنم آیا مرا خواهد پذیرفت و غیر از آه هیچ در توشه ام نیست. دستهایم را به سوی او می گیرم که مرا جز او هیچ یاوری در این دریای متلاطم نیست.
خداوند پنجره های سحر را گشوده است تا عارفان با یگانه معشوق عالم نجوا کنند.بقچه های متبرک مفاتیح را بگشایند.سجاده های محکم سلام را باز کنند و سبد سبد نیاز و تمنا تقدیم دوست کنند.دروازه های بهشت را گشوده اند.درهای آتش را بسته اند و شیاطین در غل و زنجیرند.نهرهای شیرین شهد خود را جاری کرده اند و زمان مفهوم دیگری دارد ثانیه ها با سکوت حرف می زنند و از ملکوت می گویند.سحر پر از حس حضور است خانه های تماشای ملکوت منظر نگاه انسان می شوند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ