شهدا با اهداف مشخص و با این یقین قلبى به جبهههاى حق علیه باطل شتافتند که
مىدانستند شاید دیگر بازگشتى در کار نباشد، و دستیابى به این یقین مسلما ناشى
از تفکر، تعقل و بررسى همه جانبه است؛ بنابراین اگر انتخاب مسیرى با تفکر همراه باشد،
حقیقتى نیز در آن نهفته است.
بنابراین باید از تکرار اسطورهگرایى بیش از حد و آسمانى جلوه دادن و غیرقابل دسترس بودن
شهدا پرهیز کنیم و آنها را هر چه قابل لمستر و زمینىتر تصویر کنیم .
ایثارگران و در این میان شهدا مثل همه مردم، عادى زندگى مىکردند و شاید قبل از شهادت
هم برخى مشکلاتى در زندگى داشتهاند.
اما حضور در فضاى معنوى جبههها روحیات آنها را تغییر داده بود و بعد از شهادت به عنوان
انسان کامل الگوى دیگران شدند.
در فرهنگهاى غیردینى که ماهیت ایثار براساس مادیات است نه معنویات، شاید اسطوره
هم جایگاهى داشته باشد. اما این مورد در فرهنگ دینى ما مصداقى ندارد چون حقیقت
دین اسلام روشن است. به یاد داشته باشیم تبیین و تشریح منطقى روحیات و اهداف شهدا
تنها راه شناساندن حماسه آفرینى آنها به جهانیان است و از این راه است که شهدا قابل
دست یافتنى شده و دیگران را به خود جذب خواهند کرد و در غیر این صورت باید تابلو ورود
ممنوع به این حیطه را به همه نشان دهیم که این امر نیز هیچگونه سازگارى با ارزشهاى
دفاع مقدس ندارد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ