تو را غایب نامیده اند، چون ظاهر نیستی، نه اینکه حاضر نباشی.غیبت به معنای حاضرنبودن، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان ظهور و حضور را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای ظهور است، نه حضور و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان دل از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند ... .
عصر چهارشنبه خانه یکی از دوستانم در دستخضر رفتم.دستخضر از توابع شیراز حساب می شود،ولی در تقسیمات شهری جزو شیراز به حساب نمی آید و یک روستا محسوب می گردد.در موقع نماز مغرب و عشاء در مسجد محل رفتیم،بعد از نماز امام جماعت مسجد گفت:یکی از کاندیدهای شورای شهر آمده است که برای اهالی صحبت کند.ما از مسجد بیرون آمدیم.دوستم می گفت:بیچاره فکر کرده اینجا جزو شیراز است و گرنه به خودش زحمت نمی داد تا اینجا بیاید.
حداقل به نظر من بعضی از آقایان کاندید در زمان انتخابات یادشان می آید،که به محلات فقیر نشین هم که برای این که خودشان را نشان بدهند یک سری بزنند.در انتخابات دور قبل شورای شهر شیراز یکی از دوستانم گفت:تعدادی از شعرا به یک محفل شعر و شاعری دعوت شده اند،که محلش در یکی از تالارهای بالای شهر بوده است و بعد از مراسم شام، مهمان یکی از کاندید های آن دوره به صرف پیتزا بوده اند.خوشبختانه آن کاندید رای نیاورد و گرنه معلوم نبود چه بلایی بر سر بودجه شهر می رفت،اگر می خواست همیشه این طور بذل و بخشش کند،دیگر دیگ بودجه شهرداری سوراخ می شد.همیشه آقای قادری شهردار شیراز دم از این می زند که بودجه شیراز در آخر سال به ته می رسد و کسر بودجه دارند.من که نفهمیدم این همه کسر بودجه از کجا می آید.شاید امام زمان آمد و دست اینها را رو کرد.آخر آقای بیانک عضو شورای شهر در دور اول دست به یک افشاگری زد،که متن آن در روزنامه خبر است؛ادعا می کرد مبلغ نیم میلیارد تومان از بودجه شهرداری بدون حساب مشخصی خرج شده است.یا آقای خانی عضو فعلی شورای شهر در روزنامه خبر ؛خبری به نقل از ایشان درج شده بود،که این عوارضی که اعضاء شورای شهر برای بعضی موارد با کارمزد تعیین کرده بودند،ربا است و ایشان و امام جمعه شیراز به این امر اعتراض کرده بودند.یا خود شهردار محترم آقای قادری ادعا می کردند تمام مشکلاتی که شهرداری با آن مواجه است به خاطر عملکرد ١٥ ساله گذشته شهرداران سابق می باشد.
تنور تبلیغات انتخابات در شیراز هر روز از روز قبل داغتر می شود.در میان کاندیدهای مجلس خبرگان رهبری سه نفر چهره شاخصی هستند؛آقای حائری که امام جمعه و نماینده ولی فقیه در شیراز هست،آقایان سید علی محمد دستغیب و سید علی اصغر دستغیب که خواهرزاده شهید دستغیب می باشند؛که خیلیها فکر می کنند این دو نفر فرزندان شهید می باشند.دیگر کاندیدها که آقای ایمانی نیز چهره معروفی،بیست سال و اندی امام جمعه کازرون و حالا امام جمعه بوشهر است؛آقایان اعلمی،شب زنده دار،فقیه و بهشتی از چهره های گمنام هستند.
داغتر از همه چیز این تبلیغات شوراها است که در این چند روز شروع شده است؛حتی به تابلوهای راهنمایی و رانندگی هم رحم نکرده اند و بر روی آنها پلاکارد و پوستر چسبانده اند.یک نکات جالبی، تبلیغات امسال دارد.
از همه چیز جالبتر حضور آقای انجوی نژاد در انتخابات است و آن هم این که از اعضای کانون فرهنگی رهپویان وصال ائتلافی را معرفی نموده است به نام یاران وصال؛آقای انجوی در این چند سال با کانون وحسینیه سیدالشهدا که در خیابان شهید آقایی راه انداخت به یک چهره جوان پسند در میان جوانان بالاخص دخترها تبدیل شده است.آقای مهدی خانی که دور قبل در ائتلاف اصولگرایان بود حالا نامش به لیست اصلاح طلبان افزوده شده است؛در مدتی که در شورا بود،جزو اقلیت بود.لیستهای مختلفی مثل ائتلاف آبادگران شهر راز،که بیشتر از چهره های اصولگرایان هستند،مثل آقای هاجری که پاسدار بوده و در لیست خودش را کارشناس معرفی کرده است؛یا ائتلاف گروه مدیریت نوین که آقای رجبی مدیر عامل مترو شیراز از این گروه حمایت می کند.اما به نظر من چهره های ائتلاف اصلاح طلبان بیشتر از اقشار بازاری هستند که متمول می باشند.بیشتر تبلیغات در سطح شهر به صورت فردی می باشد.
اما من در بین این چهره ها از حجه الاسلام سید عبدالرسول میری خوشم می آید،که عضو فعلی شورا می باشد؛پارسال ما بچه های خیابان بنی هاشمی برای یک کار فرهنگی نیاز به همکاری اعضاء شورای شهر داشتیم،هر چه با آنها مکاتبه کردیم هیچ یک جواب ما را نداد؛فقط آقای میر بود که قبول کرد و بیاید از کار ما بازدید کند،وقی آمد او را اولش نشناختیم؛فکر کردیم مثل بقیه با دبدبه و کبکبه می آید؛ولی تنها آمد و ماشینش پژو مدل 1975 سورمه ای بود.کانون فرهنگی ما را دید و الحق در آن برهه زمانی خیلی به ما کمک کرد.
یاد یک صحبت دکتر شریعتی افتادم؛یک بار یکی از دانشجوها از ایشان پرسید:ماهیت بر وجود مقدم است یا وجود بر ماهیت؟ و دکتر شهید از او پرسیدند: اهل کجایی؟ و او جواب داد:اهل سبزوار.دکتر با شوخی جواب دادند:اگر شهردار سبزوار جاده خاکی بین روستای مزینان(محل تولد دکتر) به سبزوار را آسفالت کند،هم بر وجود مقدم است هم بر ماهیت.
این فرمایش دکتر شده است اندر حکایت من!
چند خطی از دکتر شریعتی: ... و اکنون، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آوردهای. اسماعیل توکیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ شغلت؟ پولت؟ خانهات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ خانوادهات؟ علمت؟ درجهات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیباییات؟ و .... من چه میدانم؟ این را باید خود بدانی و خدایت. من فقط میتوانم نشانیهایش را به تو بدهم، آنچه تو را در راه ایمان ضعیف میکند، آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه دلبستگیاش نمیگذارد تا پیام حق را بشنوی و حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تاویلهای مصلحتجویانه و ... به فرار میکشاند و عشق به او کور و کرت میکند و بالاخره آنچه برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل تو است! اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد یا یک شیئی، یا حالت، یا یک وضع، و یا حتی یک نقطه ضعف! تو خود آنرا هر که هست و هر چه هست باید به منی آوری و برای قربانی انتخاب کنی.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ